تربیتی...اموزشی....سرگرمی.....

با من درست حرف بزن

1390/5/11 13:43
نویسنده : مامان مریم
3,452 بازدید
اشتراک گذاری

با من درست حرف بزن

برقراري ارتباط صحيح با فرزندان يكي از مهارت‌هاي زندگي است كه بايد آن را بياموزيم

جام جم آنلاين: بيشتر افراد تصور مي‌كنند بچه‌ها تا يك سالگي و زماني كه با كلمات قابل تشخيص سخن نگويند، نمي‌توانند ارتباط برقرار كنند كه اين تصوري اشتباه است.

جنين پيش از تولد و هنگامي كه در رحم قرار دارد، مي‌تواند در سطح ابتدايي ببيند، بشنود، تجربه كند، بچشد و به خاطر بسپارد، مهم‌تر از همه او مي‌توانداحساس كند. بنابراين مشخص است كه ارتباط به صورت كلامي يا غيركلامي با كودكي كه در رحم قرار دارد، ارزشمند است. ارتباط كلامي مادر با كودك بهترين نوع يادگيري و ارتباطي است كه پيش از تولد صورت مي‌گيرد چرا كه كودك شيوه تكلم مادر را در رحم تقليد مي‌كند و از اين رو پيش از تولد گفت و شنود را مي‌آموزد. از طرف ديگر گفت‌وگوي اوليه غيركلامي در رحم، يكي از مهم‌ترين مراحل در گفت‌وگويي است كه در طول زندگي خود تجربه خواهيم كرد چرا كه تاثير آن بر شخصيت آينده ما فوق‌العاده چشمگير است. بنابراين يك مادر مي‌تواند با گفت‌وگو با كودكي كه در رحم دارد، بر رشد او تاثير بگذارد. كودك مي‌تواند بشنود و به آن چه كه گفته مي‌شود، واكنش نشان دهد، اين يعني يك ارتباط واقعي. بعدها بچه‌ها در سنين 3 تا 4 ماهگي به طور شفاهي ارتباط برقرار مي‌كنند. آنها از طريق صداهايي كه ايجاد مي‌كنند با والدين ارتباط برقرار كرده و اين ارتباط تقريبا تا 9 ماهگي كه صداها به صورت ممتد و پيوسته درمي‌آيند، ادامه پيدا مي‌كنند. والدين بايد به اين مهم توجه داشته باشند كه بچه‌ها به طور غريزي نمي‌دانند كه چطور بايد افكار و احساساتشان را بيان كنند همچنين آنان به طور خودكار، آماده گوش دادن به دستورها و پيروي از آنها نيستند به همين دليل آنها بايد براي انجام اين مسووليت آموزش ببينند و والدين در اغلب مواقع مجبورند روش‌هاي ارتباطي خود را بهبود بخشند. در واقع باز نگهداشتن پل ارتباطي ميان والدين و كودكان فوق‌العاده مهم است. ما از طريق ايجاد ارتباط صحيح از كودكان‌مان مي‌خواهيم تا افكار و احساساتشان را با ما در ميان بگذارند تا بتوانيم آنها را درك كرده و در بحران‌هاي زندگي به آنها كمك كنيم. ما از آنها مي‌خواهيم به جاي آن كه واكنش منفي نشان دهند، احساسات خود را به طور مناسب بيان كنند. از آنها مي‌خواهيم كه به حرف ما گوش كنند و كاري را كه از آنها مي‌خواهيم انجام دهند.

گوش دادن صحيح

گوش دادن به شيوه‌اي موثر، در واقع نوعي مهارت است. مهارتي كه به والدين قابليت و قدرت تصدي مسووليت ارتباط با كودكشان را مي‌دهد. گاهي پيدا كردن يك وقت مناسب براي گوش دادن به حرف‌هاي كودكان مشكل است ولي والدين اگر به برقراري يك ارتباط خوب مي‌انديشند و مي‌خواهند پيوندهاي ارتباطي خوبي با فرزندانشان داشته باشند، انجام اين كار براي آنها ضروري است.

زماني كه به عنوان پدر يا مادر قصد برقراري ارتباطي موثر را با فرزند خود داريد بايستي سعي كنيد روي درك احساس فرزندتان تمركز كنيد. در اين مرحله آرامش خود را حفظ كرده و به خود بگوييد كه مي‌خواهيد احساسات كودكتان را كاملا درك كنيد، نه اين كه فقط وضع موجود را عوض يا كنترل كنيد. لازم است به كودك اجازه بدهيد تمام حرف‌هايش را بزند و تا قبل از اتمام صحبت‌هاي او نبايد صحبت كنيد يا تصميم بگيريد. نكته مهم ديگر اين است كه ما به عنوان پدر يا مادر ملزم نيستيم فقط وارد ارتباط كلامي با فرزندانمان شويم؛ مي‌توانيم از تماس چشمي، لبخند، نگاه پرمعنا و حتي قدم زدن با او استفاده كنيم.

شايد بتوان به وسيله يك نگاه يا يك لبخند، بوسيدن به موقع كودك يا يك رابطه غيركلامي صحيح اثراتي را ايجاد كرد كه هرگز به وسيله يك ساعت جدل و گفت‌وگو نتوان اين كار را انجام داد. والدين در روش درست گوش دادن بايستي از امر و نهي كردن بپرهيزند. مثلا به جاي اين كه به كودك بگوييم «تو باز هم شلختگي كردي» بهتر است بگوييم «من دوست ندارم لباس‌هاي كثيف كف زمين باشد.» به اين ترتيب كودك هم تحقير نمي‌شود. در ارتباط با كودكانمان بايد دقت كنيم كه آنها نياز به همدلي و همدردي و درك واقعي دارند. نياز دارند ما وقت صرفشان كنيم و با دقت به آنها نگاه كنيم و بشنويم. در اينجا مهم گوش دادن واقعي و صميمانه است. به عبارت ديگر، ابراز همدردي بايد كودك را به سخن گفتن و تخليه هيجانات وادار كند نه اين كه علامتي براي خاتمه بحث باشد. به خصوص زماني كه كودك واقعا دلخور و عصبي است. به بيان ديگر، در شيوه شنيدن واقعي و موثر، هرجا كه واقعا قادر به درك يا تفسير بيانات كودك نيستيم، تامل كنيم و از او بخواهيم تا واضح‌تر توضيح دهد.

توجه كنيد زماني كه هنوز صحبت‌هاي كودكتان كاملا تمام‌نشده نبايد جواب بدهيد چرا كه آنان بايد بيان افكار و احساساتشان را تمرين كنند تا هويتشان شكل بگيرد و احساسات سركوب‌شده خود را رها كنند. برخي از والدين تصور مي‌كنند كه با گوش دادن به صحبت‌هاي فرزندانشان در واقع آنان را گستاخ مي‌كنند و ممكن است هرچه به زبانشان مي‌آيد، بيان كنند. يا اين‌كه اگر به فرزندانشان بادقت گوش كنند، در واقع خواسته‌هاي آنان را پذيرفته‌اند. اين نگراني‌ها، مخصوص والديني است كه به اقتدار، قدرت و تسلط خود مشكوك‌ هستند. والدين موظفند شيوه گفت‌و‌گوي محترمانه را به كودكانشان آموزش دهند و اين امر با رعايت ادب و آرامش توسط خود آنها ميسر است.

از طرفي اگر كودك صحبت كردن را تجربه نكند و والدين نيز تمايلي به شنيدن واقعي نداشته باشند، كودك رنجش عميقي را حس مي‌كند و نمي‌داند با احساسات سركوب‌شده‌اش چه كند. چنين كودكي ممكن است مطيع و فرمانبردار خوبي باشد ولي قلبا احساس مي‌كند كه به او بي‌توجهي و بي‌احترامي شده است.

پاره‌اي از عادات ناپسند

شستشوي مغزي: ما هر روز بدون آن‌كه آگاه باشيم،‌ فرزندانمان را شستشوي مغزي مي‌دهيم. مطالعات علمي نشان مي‌دهند براي شستشوي مغزي لازم نيست كسي را به حالت خلسه ببريم. اگر حرفي به اندازه كافي تكرار شود، در ذهن ناخودآگاه نقش مي‌بندد. براي بسياري از والدين فرصت‌هاي زيادي پيش مي‌آيد تا به ذهن ناخودآگاه كودك خود پيام‌هاي منفي يا مثبت ارسال كنند. براي مثال، اگر هنگامي كه فرزندتان در حال تماشاي تلويزيون است يا روي نوعي بازي تمركز دارد، به طور مرتب به او گفته شود كه بچه زرنگي است، كودك باور نيرومندي پيدا مي‌كند كه زرنگ است و از اين رو رفتار فردي زرنگ را از خود نشان مي‌دهد. يا اگر به دفعات به او بگوييد كه او كودن است، او آن را باور خواهد كرد. پس كلمات شما مي‌تواند سازنده يا مخرب باشد. هرچه باشد شما بزرگ‌تر و قوي‌تر هستيد پس حق با شماست.

سركوفت زدن: سركوفت زدن يك نوع بدزباني آشكار، صريح و مستقيم است كه اغلب والدين نسبت به فرزندانشان انجام مي‌دهند. برخي از شايع‌ترين سركوفت‌ها اين است كه به فرزند خود بگوييد او كودن، احمق، زشت يا چاق است و هرگز به جايي نخواهد رسيد. يا رفتار بدي كه وي در گذشته مرتكب شده است را به او يادآوري كنيد يا در حضور دوستان و همسن و سالانش، وي را تحقير كنيد و به نوعي به تقويت باورهاي منفي وي در مورد خودش بپردازيد.

گوشه و كنايه زدن: برخي از انواع ديگر بدزباني به صورت نامحسوس ادا مي‌شود كه شكل غيرمستقيم بدزباني است. معمول‌ترين اين بدزباني، استفاده از شوخي مانند گوشه و كنايه زدن يا سربه‌سر گذاشتن مي‌باشد. بعضي از والدين با استفاده از همين روش در مكان‌هاي عمومي از فرزندان خود انتقاد مي‌كنند و سپس مي‌گويند كه شوخي كرده‌اند. اين كار حيله بي‌رحمانه و ظالمانه‌اي در حق كودك است؛ چراكه هرقدر هم كه وانمود كنيد كه شوخي كرده‌ايد، نمي‌توانيد رفتارتان را توجيه كنيد و متاسفانه بيش از آنچه كه فكر كنيم، اين رفتار رواج دارد.

قضاوت‌ كردن: متداول‌ترين اسلحه كلامي كه عليه بچه‌ها در همه سنين مورد استفاده قرار مي‌گيرد، قضاوت كردن است. بسياري از والدين بدون آگاهي نسبت به رفتار خويش اين كار را انجام مي‌دهند. قضاوت درباره كودك، روش زيركانه‌اي براي كنترل اوست؛ اما نتيجه‌اي جز احساس دلسردي، سرزنش، نااميدي و طردشدگي در كودك به بار نمي‌آورد. يكي از را‌ه‌هاي قضاوت كردن، تحقير يا كوچك شمردن افكار و احساسات و موفقيت‌هاي كودك است. با اين كار به كودك خود مي‌گوييم كه احساسات، ايده‌ها و رفتار او خوب نيستند و او آدم بي‌ارزشي است. بيشتر بچه‌ها از ترس اين‌گونه قضاوت‌ها با گوشه‌گيري و قطع ارتباط با والدينشان، واكنش نشان مي‌دهند.

عيب‌جويي كردن: عيب‌جويي نوع ديگري از قضاوت است. والدين عيب‌جو اين نياز دائمي را در خود احساس مي‌كنند تا مرتب از كودك ايراد بگيرند و «بايدها» را به او گوشزد كنند. اين انتقاد دايمي بسيار فلج‌كننده است. بسياري از والدين عيب‌جو، كمال‌گراياني هستند كه انتظارهاي غيرواقعي از خود و فرزندانشان دارند. اين عيب‌جويي مي‌تواند به صورت كلامي و غيركلامي ابراز شود. گاهي يك نگاه حاكي از عدم رضايت، جانشين بسياري از كلمات نامهربانانه و غيرمشوقانه مي‌شود. عيب‌جويي نه‌تنها از نظر هيجاني به كودك آسيب مي‌رساند بلكه به او مي‌آموزد تا نسبت به رفتار ديگران نيز عيب‌جو باشد. عيب‌جويي كودك را به كناره‌گيري از والدين تشويق مي‌كند و گاه سبب مي‌شود تا كودك خشم و ترس خود از آنان (والدين) را به صورت تنفر يا پرخاشگري نشان دهد.

برقراري ارتباط صحيح

ما به هنگام برقراري ارتباط با بزرگسالان مجبور هستيم آنها را در نظر بگيريم، با آنها هماهنگ شويم و خواسته‌هايمان را به طور صريح بيان كنيم، اما در ارتباط با كودكان، اين فرد بزرگسال است كه بر اساس ساختار سنتي ارتباط بزرگسال با كودك، كودك را هدايت مي‌كند و وي را به سمت برقراري ارتباط آمرانه و سلطه‌جويانه و يكجانبه سوق مي‌دهد. در ارتباطي كه بزرگسال در آن نقش مسلط را دارد، موقعيت او تضمين شده است و كودك وابسته و تابع او مي‌شود و چنين ارتباطي قطعا اثربخش نخواهد بود. كودكان در صورتي مي‌توانند مشكلات خود را حل كنند كه گوش شنونده‌اي در اختيار داشته باشند تا در موقع ناراحتي با آنها همدردي كنند. بايد به كودكان خود كمك كنيم تا احساسات خود را بشناسند. براي اين كار لازم است ابتدا به سخنان آنها توجه نشان دهيم و خوب گوش كنيم و با بيان كلماتي مانند جدا، واقعا، خوب و... به آنها نشان دهيم كه احساساتشان قابل درك است.

پژوهشگران معتقدند فرزندان در بيان مشكلات به والديني كه توجه كافي به سخنان آنها ندارند، دچار اشكال مي‌شوند. پدر يا مادر اصلا لازم نيست حرفي بزند، گاهي وقت‌ها همان سكوت همراه با توجه و گوش دادن موثر براي كودك كافي است. وقتي كودك مورد سرزنش، پرسش و نصيحت قرار مي‌گيرد، تصميم‌گيري صحيح براي او بسيار مشكل خواهد بود. كلماتي مانند راستي، خوب و تظاهر آن مي‌تواند در ارتباط با كودك براي حل مشكلات او بسيار مفيد باشد. اين كلمات همراه باكمي توجه، زمينه‌اي را ايجاد مي‌كند كه كودك افكار و احساسات خود را جستجو كند و راهي براي حل مشكل بيابد. زماني كه كودكان چيزي را درخواست مي‌كنند كه نمي‌توانند به آن دست يابند، پدر و مادر، اغلب با دليل و منطق براي آنها علت را توضيح مي‌دهند.

بيشتر وقت‌ها هر چه آنها بيشتر توضيح مي‌دهند، اعتراض كودكان شديدتر مي‌شود. شما با ايجاد ارتباط مي‌توانيد به جاي ذكر توضيح و آوردن منطق، خواسته‌هاي كودك را در دنياي تخيلات وي تحقق بخشيد. بعضي مواقع قبول واقعيت براي كودك همين كه وي احساس كند پدر و مادرش درك مي‌كنند كه او چقدر چيزي را مي‌خواهد، برايش آسان‌تر خواهد بود.

بنابراين راه ارتباط با كودك، توجه به سخنان وي، واقعيت بخشيدن به احساس او از طريق قابل درك جلوه دادن سخنانش، پيدا كردن نامي براي احساس او و تحقق بخشيدن به خواسته‌هاي او در دنياي تخيلاتش است، اما مهم‌تر از كلام، طرز فكر پدر و مادر است. اگر نظر ما با كلام ما همسو نباشد، سخنان ما احساس حقارت و ترديد را در كودك شكل مي‌دهد. گفتار ما به طور مستقيم در قلب كودك نفوذ مي‌كند و همخواني ميان كلام و رفتار ما، راه اين نفوذ را هموار مي‌سازد. كودكان معمولا خواسته‌هاي خود را با صداي بلند و رسا اعلام مي‌كنند. اگر مي‌خواهيد فرزندتان درباره موضوعي به راحتي تصميم بگيرد، آن موضوع را برايش توضيح دهيد. زماني كه بزرگ‌ترها موضوعي را توضيح مي‌دهند، فرزندانشان آسان‌تر مي‌توانند كار صحيح را تشخيص دهند. دادن اطلاعات نيز به ارتباط موثر با كودك كمك مي‌كند. وقتي كه ديديد فرزندتان كار نادرستي انجام داده است به جاي سرزنش به او اطلاعات درست درباره آن كار بدهيد. با اين كار، كودك خود بهتر مي‌تواند كار صحيح را انتخاب كند. كودكان معمولا دوست ندارند موعظه بشنوند. ارتباط با كودك به شكل سخنراني، نصيحت و موعظه، كمترين ميزان اثربخشي را دارد. اگر مي‌خواهيد به كودكتان تذكري دهيد، سعي كنيد كوتاه‌ترين كلمه و جمله را انتخاب كنيد تا اثر مطلوب داشته باشد. كودكان دوست دارند، احساسات واقعي پدر و مادر خود را درك كنند. سعي كنيد درباره احساس خود با فرزندانتان صحبت كنيد. مثلا اگر موقع صحبت كردن، حرفتان را قطع مي‌كند، بگوييد: «من وقتي كسي حرفم را قطع مي‌كند، خيلي ناراحت مي‌شوم.»

بعضي مواقع نوشتن يك كلمه، تاثير بيشتري نسبت به گفتن برجاي مي‌گذارد. براي ارتباط موثر با فرزنداني كه خواندن و نوشتن مي‌دانند، استفاده از يادداشت‌‌نويسي توصيه مي‌شود. لازم است والدين به ياد داشته باشند انتقال پيام با استفاده از زور، تهديد و تنبيه كمترين اثربخشي را دارد و اثرات ناگواري بر ارتباطات بعدي والدين با فرزند مي‌گذارد.

بعضي والدين، نتيجه بدرفتاري كودك را با تنبيه نشان مي‌دهند، اما واقعيت اين است كه در ارتباطات موثر با كودكان هيچ جايي براي تنبيه وجود ندارد.

در زمان تنبيه، كودك به جاي احساس پشيماني از كرده خود و سعي در جبران آن ذهن خود را مشغول خيالبافي براي انتقام مي‌كند. بنابراين تنبيه چاره كار نيست، بلكه در ارتباط والدين با كودك ايجاد اختلال مي‌كند.

راهكارهايي براي گفت و شنود بهتر با فرزندان

* در حين صحبت كردن، كودك خود را مجبور كنيد به چشم‌هايتان نگاه كند چرا كه از آنجايي كه حواس كودكان به آساني پرت مي‌شود، لازم است اطمينان حاصل كنيد كه به هنگام صحبت كردن به شما نگاه مي‌كند. اگر كودكتان از نگاه كردن به چشمان شما مي‌ترسد يا احساس ناراحتي مي‌كند، به او بياموزيد تا به دهان يا تمام صورتتان نگاه كند.

* سعي كنيد آرام ولي محكم صحبت كنيد. اگر معمولا هنگامي كه كاري از كودكتان مي‌خواهيد صدايتان را بلند مي‌كنيد، كودك ياد مي‌گيرد تا هنگامي كه صدايتان را به حداكثر نرسانده‌ايد، به شما بي‌توجهي كند.

* با جملات ساده صحبت كنيد. از كلماتي كه كودكتان نمي‌فهمد استفاده نكنيد، سعي كنيد ساده و روشن حرف بزنيد. دستورات و توضيحات طولاني ممكن است باعث فراموش شدن بخش‌هاي اصلي صحبت‌تان شود. در ضمن ياد بگيريد پرچانگي نكنيد.

* احساسات‌تان را به كودك بگوييد، بدون آن‌كه به طور مستقيم از كودك انتقاد كنيد، به او بگوييد كه در مورد اعمال و رفتارش چه احساسي داريد.

* به طور مرتب با كودكتان صحبت كنيد. هر روز، زماني را به اين كار اختصاص دهيد حتي اگر اين زمان، 5 دقيقه هنگام خوابيدن كودك باشد.

* در حين صحبت كردن سعي كنيد از مهارت‌هايي استفاده كنيد تا مكالمه را زنده نگه داريد مثلا از پرسش‌هايي مانند: «بعدش چي شد؟» يا «اون چي گفت؟» براي افزايش اعتماد كودك و به حرف كشيدن او استفاده كنيد.

* بگذاريد كودك حس كند كه شما از درد دل كردن با او خوشحاليد. وقتي در مورد مسائلش با شما صحبت مي‌كند، بگذاريد حس كند كه شما احساس خوبي نسبت به اين كار داريد.

مصومه اسدي / جام‌جم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)